اریکا کاس خانه و زندگی بیعیب و نقصی دارد. تا اینکه یکشب، دو کارآگاه پشت در خانهاش ظاهر میشوند.
دختری در محلهی آرام و بیسروصدای اریکا ناپدیدشده است. پلیس بدترین احتمال را میدهد؛ قتل؛ و لیام، پسر نوجوان اریکا، آخرین کسی بوده که دختر را زنده دیده است.
اریکا همیشه چیزی تاریک و آشفته در فرزند بهظاهر بینقصش حس کرده بود. او میخواهد باور کند که لیام بیگناه است، اما با جمع شدن شواهد، حقیقتی غیرقابلانکار پیشرویش قرار میگیرد. لیام ممکن است دست به عملی غیرقابلتصور زده باشد.